بازم یه خبر بد دیگه!
مهراب پسر دایی عزیزم من کاری از دستم ساخته نیست جز اینکه فقط
دعا کنم تا خوب خوب بشی...
(پسر دایی من که سرباز نیروهای امداد آمریکایی توی
عراق بود به شدت زخمی شده و الان اصلا حال خوبی نداره و هر دو
پاهاش سیاه شده...)
خدای من به مامانم چی بگم؟؟؟
اون فقط بیست سال داره...
اه
همسن منه؟!
براش دعا کنیم.
می شه یه سر زود بیای پیشم.! یه بازیه که من فقط چند نفر را خوب می شناختم برای پیشنهاد به ادامه ی بازی. و یکی از اون ها تو بودی!
امیدوارم زود خوب بشه
خدایاااااااااااااااااااااااااا...
به مامانت بگو جواب اهای مادرای عراقی رو باید تاوان داد.