یاد حرف پروفسور شوشتری می افتم که به من میگفت: در کشتی, فرانسویها که ساحل ملکتشان را از دور دیدند به رقص آمدند. در صورتی که ایرانیان از دیدن ساحل ملکتشان به خود میلرزیدند... در هندوستان از هرچه ایرانی ملاقات کردم دل پری از میهن عزیز دارند... فکر مراجعت [به ایران] را داشتم, با وجود اینکه میدانم با واحد الیموت و چوب و چماق از من پذیرائی خواهد شد. و حالا قضیه [بزرگ] علوی [که به زندان افتاده بود] کار را سخت تر کرده. هیچ حوصله این گنده کاری ها را ندارم. رویهمرفته دوره گهی و زندگی احمقانه ای شده است. با چه موجودات پست و مادر[...]ای آدم طرف است.
نامه صادق هدایت به مجتبی مینوی
(صادق هدایت در هند نوشته محمدعلی کاتوزیان)
......
پ.ن: بعضی وقتها بعضی چیزها زمان و مکان ندارند!
سلام. من در مورد تاریخ می نویسم. به شما لینک دادم. ممنون می شم اگه لینک منو اضافه کنید (گاهشمار تاریخ ایران و جهان). اگه نیم ساعت دیگه به وبلاگم سر بزنید حتما لینک وبلاگتون رو می بینید.
اولندش که من نکشتمش نه این مارمولکو نه چکناوریانو
پس تو قاتلی که آبروی منو کشتی :P
بعدشم من دوست دارم همه چیزو زیبا و مثبت نگاه کنم
صادق خان اگه الان بودی چی می گفتی؟؟...
خداااا بیا پایین.......
سلام. من در مورد تاریخ می نویسم. به شما لینک دادم. ممنون می شم اگه لینک منو اضافه کنید (گاهشمار تاریخ ایران و جهان».
سلام...
جالب بود...ممنون...
راستی
*****
در بطن هر اشتباهی، حقیقتی نهفته است!
*****
شاد و موفق باشی
خوشا به حالش که الان دیگه نیست!!