دیروز حرف های ناگفته بود و بغضی گه در گلو سنگینی می کرد...

گذشت و به امروز رسید اما با پلک هایی خیس که اشک بر آن ها سنگینی می کند...

نظرات 3 + ارسال نظر
خزان نوشت یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:29 ق.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

و فردا ٬ حسرتی که بر دل سنگینی می کند!
.

من یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:11 ب.ظ

فردا
...
می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی
می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی
می رسد روزی که تنها در کنار عکس من
نامه های کهنه ام را بر کنی
...

خزان نوشت دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:11 ب.ظ

بعد از واور اون جمله ٬ باور کن که می شه خندید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد