احساس من توی این همهمه گم شد...

کسی حرفم و نفهمید

تو احمق شدی پسر!

نه! با احمق ها طرف شدم!

 

......

 

خسته شدم از انتظار سحر

آقای سهراب اندکی صبر یعنی چقدر؟!

بخدا دیگه کم کم دارم کم میارم!

نظرات 4 + ارسال نظر
خانوم یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:14 ب.ظ http://khan00m.blogsky.com

خیلی زیبا می نویسی به من هم سری بزن

اسلوموشن دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:51 ق.ظ http://slow-motion.persianblog.com/

اون وقتی کم می آری و می خوای وارد عمل بشی فقط یک لحظه مکث کن و فکر کن اونوقت سعی کن مجسمه بشی
کر و کور و لال و بی حرکت
از این مرحله بگذری می بینی که چه خوب شد صبر کردی
لینکتو اصلاح کردم

شیما دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:11 ق.ظ http://www.shimarafibakhsh.blogsky.com

همگان در پی وصلند

ولیکن دریا

فکر گلبوسه ای از جانب مهتاب

به هنگام وداع

بر لب سرخ و طلایی رنگش!

سربلند باشی و سرشار....

ساسوشا یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:12 ق.ظ

من هم کم میارم!‌خیلی!‌سخت نگیر!‌فردا روزی از یاد میره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد